کد مطلب:311 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:257

احکام اِحیای زمین های مَوات
«زمین موات» به زمین هایی گفته می شود كه به دلایلی چون نبودن آب، باتلاق بودن زمین و ریگزار یا سنگلاخ بودن آن، قابل كشت و زرع یا ساختمان سازی نبوده و یا به دلیل كوچ كردن اهالی آن به طور كلّی متروكه شده باشند. زمین های موات بر دو قسم هستند:



اوّل: «موات اصلی»، و آن زمینی است كه از آغاز تا كنون هیچ گونه عمران و آبادانی در آن انجام نشده باشد.



دوم: «موات عَرَضِی»، وآن زمینی است كه در گذشته آباد بوده ولی به هر دلیل ویران و متروك شده است.



(مسأله 3104) زمین های موات اصلی جزء «اَنفال» هستند و اختیار آن در زمان حضور امام معصوم(علیه السلام) به دست اوست، و آن حضرت هرگونه صلاح بداند در آنها تصرّف می كند و اجازه احیا می دهد، یا به افراد تملیك كرده و یا اجاره می دهد، و در زمان غیبت امام(علیه السلام) اگر حكومت صالح اسلامی و واجد شرایط برقرار باشد، اختیار زمین های موات اصلی به دست حكومت است، و در صورت فقدان حكومت اسلامی یا عدم دخالت آن، مسلمانان می توانند آنها را احیا كنند، و هر كس هر قسمتی را احیا كند، نسبت به آن سزاوارتر است و دیگران حقّ مزاحمت او را ندارند.



(مسأله 3105) زمین های موات عَرَضی از جهت شناخت مالك بر دو قسمند:



اوّل: زمین هایی كه دارای صاحب بوده ولی بر اثر رها كردن و اِعراض، ساختمان های آن با گذشت زمان خراب شده و عمران آنها از بین رفته باشد و در حال حاضر بدون صاحب شمرده شوند; حكم این زمین ها مانند زمین های موات اصلی است.



دوم: زمین هایی كه متروك شده اند ولی نه آنچنان كه از آنها اعراض شده و بدون مالك به حساب آیند، بلكه مالك آنها مشخّص است و یا این كه موجود است ولی شناخته شده



[529]

نیست (مجهول المالك); حكم این زمین ها مانند سایر اموالی است كه صاحب دارند و تصرّف در مال مجهول المالك، موكول به نظر مجتهد جامع الشرایط می باشد.



(مسأله 3106) زمین آبادی كه به ویرانی گراییده، اگر صاحب آن شناخته شده باشد، دارای سه حالت است:



اوّل: صاحب زمین به كلّی از زمین صرف نظر كرده و توجّهی به آن نداشته باشد كه این صورت حكم زمین موات اصلی را خواهد داشت.



دوم: صاحب زمین از زمین صرف نظر نكرده و تصمیم بر احیای آن داشته باشد، ولی به دلیل نبودن امكانات ـ مثل آب و سایر وسایل ـ قدرت بر احیا نداشته و احیای آن نیاز به گذشت زمان داشته باشد; زمین در این حالت حكم زمین احیا شده را دارد و كسی حقّ تصرّف در آن را بدون اجازه مالك ندارد.



سوم: صاحب زمین از زمین صرف نظر نكرده ولی آن را احیا هم نمی كند، چون بهره برداری از احیا نشده آن بیشتر از احیا شده آن است، مانند این كه بخواهد از علف آن برای چرانیدن گوسفندان استفاده كند; زمین در این حالت نیز حكم زمین احیا شده را دارد و كسی حقّ تصرّف در آن را بدون اجازه مالك ندارد.



(مسأله 3107) چون در زمان وجود حكومت صالح احیای زمین موات مشروط به اجازه حكومت است ـ هرچند اجازه به طور عام باشد ـ پس قبل از اجازه حكومت كسی حقّ تصرّف در زمین های موات را ندارد، و تنها افراد و گروه هایی كه به آنان اجازه داده شده می توانند كارهای مقدّماتی را ـ از قبیل دیوار كشی، تسطیح و خاكبرداری ـ شروع كنند و در زمان نبودن حكومت صالح اسلامی، هر كه زودتر مقدّمات احیا را شروع نماید ـ اگر خارج از متعارف مردم نباشد ـ بر دیگران حقّ تقدّم دارد، ولی به مجرّد به ثبت رساندن زمین بدون احیای آن، حقّی برای ثبت دهنده ثابت نمی شود و ثبت دهنده حقّ ندارد آن را بفروشد یا وقف نماید و یا معاملات دیگری بر روی آن انجام دهد.



(مسأله 3108) كسی كه اجازه احیا دارد، لازم نیست شخصاً اقدام به كارهای مقدّماتی و احیا نماید، بلكه اگر دیگری را اجیر یا وكیل كند كافی است، و آثار عمل برای كسی است كه اجیر یا وكیل گرفته است.



(مسأله 3109) شروع در عملیات احیا مانند حصار كشیدن اطراف زمین یا كندن چاه



[530]

یا ایجاد نهر و مانند آن «تحجیر» است و موجب مالكیت نمی شود، ولی برای تحجیر كننده ایجاد حقّ اولویّت در احیا می كند.